ایرانیان برزیل

◄◄ به تارنمای ایرانیان مقیم برزیل خوش آمدید

ایرانیان برزیل

◄◄ به تارنمای ایرانیان مقیم برزیل خوش آمدید

ژاندارک برزیل

در هفته‌ای که جمهوری خواهان آمریکا کنگره را به دست گرفتند، دنیا شاهد عرض اندام راست گرایان تی‌پارتی حزب جمهوری خواه بود و پاییز واشنگتن به بهار راست گرایان تبدیل شد؛ آمریکای لاتین، برعکس، شاهد سنگین‌تر شدن وزنه چپ گرایان بود. در برزیل، دیلما روسف به عنوان اولین زنی که در این کشور به ریاست‌جمهوری رسید در ردای سوسیال‌دموکراتی ظاهر شد که میراث‌خوار هم‌حزبی خود لولا داسیلوا رئیس‌جمهور پیشین شده است.

داسیلوا برای خانم روسف تنها حکم یک هم‌حزبی را ندارد، بلکه دوست، استاد و یک همراه وفادار بوده است. خانم روسف پیشتر به مدت پنج سال رئیس کارمندان کاخ ریاست‌جمهوری هم بوده و اگرچه مثل داسیلوا یک سوسیالیست است اما رگه‌های انقلابی او بیشتر از داسیلوا است به ویژه آنکه در زمان دوره حکومت نظامیان بر برزیل، بیشتر از وی، طعم زندان را چشیده است. اگرچه آمریکای لاتین نیز همانند دیگر کشورهای جهان سوم در آسیا، خاورمیانه و آفریقا، طعم تلخ استعمار اروپایی را چشیده است، لیکن مبارزات ضداستعماری در این نقطه، 100 سال زودتر از سایر مناطق جهان آغاز شد. قرن 18 در آمریکای لاتین، قرن انقلاب‌های ضدروندی است که اکنون به قرن 21 به عنوان قرن دولت‌های دموکرات، چپ گرا، لیبرال و احیاناً راستگرا در این منطقه منتهی شده است.

 نمایه تحولات سیاسی آمریکای لاتین از آغاز قرن 21

1)      برزیل چپ گرا (به رهبری لولا داسیلوا رئیس اتحادیه کارگران انقلابی و تداوم رهبری با خانم روسف)

2)       ونزوئلای چپ گرا (به رهبری چاوز، نظامی انقلابی با گرایش‌هایی که به زعم منتقدان به دیکتاتوری تنه می‌زند.)

3)      پاراگوئه چپ گرا (به رهبری لوگو کشیش انقلابی‌ای که معتقد است دین بیش از هرچیز منادی عدالت است.)

4)       اکوادور چپ گرا (به رهبری کورریه، چهره آکادمیک که دکترای خود را در آمریکا اخذ کرده است.)

5)       اروگوئه چپ گرا (به رهبری خوزه ماجیکا رهبر انقلابیون «توپو ماروس» که علیه ژنرال خورخه پاچو آرکو شوریدند.)

6)      آرژانتین چپ گرا (به رهبری کشنر-که چند هفته پیش فوت کرد- و سپس همسرش کریستینا. گفتنی است کارلوس منم رئیس‌جمهور عرب‌تبار این کشور گرایش‌های چپ گرایانه کمتری داشت.)

7)       شیلی تا مدتی پیش چپ گرا (به رهبری میشل باچلت پزشک دانش‌آموخته ایالات متحده). شش ماه پیش، پانیرا (تاجر و از سرمایه‌داران این کشور که از دوستان ایالات متحده است) قدرت را به دست گرفته است.

8)      بولیوی چپ گرا (به رهبری مورالس رئیس سندیکای کارگران و اولین رئیس‌جمهور سرخپوست این کشور. سرخپوست‌ها در بولیوی در اکثریت‌اند.)

9)      نیکاراگوئه چپ گرا (به رهبری اورتگا رهبر انقلابیون ساندینستا که علیه ژنرال سوموزا متحد ایالات متحده قیام کردند.)

10)   السالوادور چپ گرا (به رهبری فونوز روزنامه‌نگار انقلابی و خبرنگار سابق شبکه سی‌ان‌ان.)

خانواده دیلما روسف 63‌ساله و رئیس‌جمهور کنونی برزیل از جمله خانواده‌های مهاجری بودند که بلغارستان را به قصد این کشور آمریکایی ترک کردند، بنابراین شاید چپ گرایی خالی از کمونیسم وی به این اعتبار دارای پیشینه است. پیش از آغاز جنگ جهانی دوم و همزمان با گسترش کمونیسم در شرق اروپا «پیتر روسف» پدر دیلما و از جمله رهبران حزب کمونیسم بلغارستان به دلیل محدودیت‌های پیش‌آمده مجبور به ترک بلغارستان و مهاجرت به برزیل شد و در این مسیر همسر خود را نیز ترک کرد، هرچند مادرش کمی بعد به او پیوست، اما او دیگر هیچ گاه موفق به دیدار همسرش نشد، حال آنکه اگر در بلغارستان می‌ماند شاهد به قدرت رسیدن کمونیست‌ها در این کشور اروپای شرقی بود.

 پیتر در برزیل با زنی برزیلی آشنا شد و نام برزیلی «پتور روسف» را برای خود برگزید و در همین زمان بود که یکسره با کمونیسم خدا‌حافظی کرد و دل به سوسیالیسم داد. بتور روسف تاجر موفقی بود و فرزندانش را در فضایی اشرافی، خانه‌ای مجلل همراه با آموزش زبان فرانسه، پیانو و دیگر مظاهر طبقه آریستو‌کرات بزرگ کرد. الیان بنت نویسنده کتاب «زندگینامه دیلما روسف» در این باره می‌نویسد: «دیلما از کوچکی با پدرش سر جنگ داشت و وقتی بزرگ‌تر شد گرایش‌های سیاسی قوی‌تر نسبت به خواهران و برادرانش داشت. او تند و انقلابی بود و پدرش را به روگردانی از انقلابی‌گری متهم می‌کرد تا جایی که یک بار سر میز شام به پدرش گفت: تو انقلابی بودن را طلاق دادی و با سرمایه‌داری ازدواج کردی.» به نوشته بنت پدر دیلما در پاسخ به او می‌گوید: «این طور نیست، بلکه من یک انقلابی پولدارم.» دیلما بر‌می‌آشوبد و می‌پرسد: «پس چرا کمونیسم را کنار گذاشتی؟» و پدر پاسخ می‌دهد: «نگاهی به اردوگاه کمونیست‌ها در بلغارستان بینداز. من بین کمونیسم و آزادی، آزادی را انتخاب کردم و با همین استدلال از کشورم گریختم

به گفته نویسنده زندگینامه دیلما روسف، این گفت‌ و گو در فضای خفقان‌آور دوران دیکتاتوری نظامیان در برزیل و پیش از سقوط حزب کمونیست روسیه و حرکت بلغارستان و دیگر اقمار شوروی به سمت دموکراسی یا سوسیالیسم بوده است. برزیل حدود 30 سال تحت سیطره سه ‍ژنرال دیکتاتور؛ ژنرال گسل، گولارت و ویگریدو بوده است. بنت در کتاب خود می‌نویسد: «سرکشی‌های این دختر جسور به همین جا ختم نمی‌شود و در این دوره اختلاف دیلما با پدرش به اوج می‌رسید تا جایی که یک بار از پدرش می‌پرسد آیا بلغارستان کمونیست بهتر از برزیل دیکتاتوری نبوده است؟ پدر در پاسخ می‌گوید: وقتی آزادی نباشد کمونیسم و دیکتاتوری چندان تفاوتی با یکدیگر ندارند. دیلما باز می‌پرسد خب اگر چنین است چرا مثل زمانی که در بلغارستان بودی با دیکتاتوری نظامیان، مبارزه نمی‌کنی؟ و پدر می‌گوید: اکنون دیگر، سنی از من گذشته است و من آفتاب لب بوم‌ام»، پتور درست می‌گفت و چند سال بعد درگذشت. این‌گونه گفت‌وگوهای سرکشانه دیلما همزمان با آغاز دوران دبیرستان شروع شد، اما انقلابی‌گری او به حرف ختم نشد و به مرور، تبدیل به یک انقلابی عمل‌گرا شد.

نیویورک‌تایمز در مطلبی با واکاوی این دوره از زندگی رئیس‌جمهور کنونی برزیل می‌نویسد: «دیلما روسف با وجودی که در مدرسه راهبان درس خوانده بود و به زبان فرانسه مسلط بود اما برخلاف پدرش، یک انقلابی دو‌آتشه شد، هرچند پدر، ارثیه فراوانی برای او برجای گذاشت.» پدر دیلما با مشاهده گرایش‌های انقلابی دخترش ترجیح داده بود او را به جای مدرسه راهبان به مدرسه‌ای دولتی بفرستد، زیرا اگر چه راهبه‌ها انقلابی نبودند اما در فضای آن روز این ایده گسترش یافته بود که خود مسیح، اولین انقلابی‌ای بود که علیه ظلم به پا خاست.

دیلما در دبیرستان دولتی با مسوولان مدرسه دچار مشکل شد، زیرا او اولین انجمن دانشجویی با اهدافی کاملاً سیاسی را در آن مدرسه تاسیس کرده بود. او و دیگر دانش‌آموزان دختر و پسر چپ گرا در روزنامه دیواری مدرسه در مورد مفاهیمی چون انقلاب، سوسیالیسم، جنبش آزادیخواهی ملی، مبارزه مسلحانه و لیبراسیون (دیدگاهی نشات‌ گرفته در فضای آن روز آمریکای لاتین که به سرکردگی کشیش‌ها و علیه حکومت‌های دیکتاتوری بود) مطلب می‌نوشتند. آن زمان، دیلما در یکی از مقالات مندرج در روزنامه دیواری مدرسه نوشت: بعد از مطالعه کتاب «انقلاب در انقلاب» «رژه دوبره» به این نتیجه رسیدم که انقلاب حقیقی، مناظره و حرافی نیست بلکه آن است که دست به سلاح ببریم. این مقاله درست زمانی نوشته شده بود که دوبره فیلسوف فرانسوی به کوبا رفته بود و جزء دوستان صمیمی کاسترو محسوب می‌شد.

دیلما در سال 1967 یک دختر انقلابی 20 ساله و عضو حزب جوانان کارگر (منشعب از حزب سوسیالیست) بود. او در دفتر خاطرات این دوران خود می‌نویسد: «دنیا برای دختران زیبا و رقاصه‌ای که بر زیبایی و تن خود، در مجالس خانواده‌های اشرافی چوب حراج می‌زنند، هیچ سهمی قائل نیست.» دیلما این سخن را زمانی می‌زند که خود او با ارثیه هنگفت و پیشینه خانوادگی یک دختر زیباروی اشرافی محسوب می‌شود، اما از طبقه خود روگردانده است. دیلما در 21 سالگی با «کلودیو لونهارو» روزنامه‌نگار انقلابی که پنج سال بزرگ‌تر از او بود، ازدواج کرد. کلودیو پیش از این، استاد، دوست و همرزم دیلما محسوب می‌شد. یک سال بعد، همسر دیلما به جرم دخالت در یک کودتای نظامی دستگیر شد اما شانس با او همراه بود و از درگیری خونینی که منجر به دستگیری‌اش شد، زنده بیرون آمد.

دیلما پس از دستگیری همسرش، سلاح به دست گرفت و به اردوگاه انقلابیون در روستاهای دورافتاده برزیل پیوست تا تحت آموزش نظامی قرار گیرد. اولین تجربه نظامی دیلما روسف، همراهی گروهی بود که برای نجات همسر و دیگر مبارزان قصد حمله به زندانی را داشتند که کلودیو و دیگران در آن محبوس بودند البته این حمله به شکست انجامید. تجربه‌های بعدی دیلما اما خونبارتر بود؛ انقلابیون برای تامین مالی جنبش به بانک‌ها دستبرد می‌زدند و دیلما در جریان درگیری‌های بعد دستبرد، بارها تا آستانه مرگ رفت و بازگشت. در یکی از این درگیری‌ها نیروهای امنیتی به خانه تیمی او و همرزمانش شبیخون زدند و پس از نبردی چند‌ساعته که در آن از انواع بمب دستی، مسلسل و تیربار استفاده شد، دیلما موفق به فرار شد. در این درگیری، یک انقلابی و دو سرباز دولتی کشته شدند. دیلما روسف بعد از این درگیری برای آنکه دیگران را به خطر نیندازد، همچون سایر انقلابیون، هیچ گاه به خانه خود باز‌نمی‌گشت و در هیچ نقطه‌ای نیز توقف نمی‌کرد. انقلابیون شب‌ها در جنگل با پای پیاده حرکت می‌کردند و زندگی توام با تعقیب و گریزی را تجربه می‌کردند تا جایی که حتی برخی از آنان همچون دیلما، مجبور بودند برای فرار از دست ماموران، چهره خود را تغییر دهند و دست به عمل جراحی مخفیانه بزنند که هنوز هم آثار این جراحی‌ها در صورت خانم روسف باقی مانده است.

دیلما روسف با خیانت یکی از همرزمانش، سرانجام در 16/1/1970به دست نیروهای دولتی افتاد و در دادگاه نیز او را متهم کردند که سعی کرده است به «ژاندارک» برزیل تبدیل شود. هر چند روسف پیشتر هم به دفعات زندانی شده بود اما این بار به تحمل شش سال حبس محکوم شد، هرچند پس از سه سال- پیش از موعد- آزاد شد. همسر دیلما که پیشتر آزاد شده بود، یک سال بعد از حبس دوباره خود، زندانی شد، با این حال این دو طی دوران محکومیت به دفعات در زندان با یکدیگر دیدار می‌کردند. پس از آزادی و بازگشت نسبی دموکراسی به برزیل، این زوج مبارز اقدام به جمع‌آوری خاطرات و اسناد دوران زندان خود کردند و دادخواستی علیه نظامیانی که آنان را بازداشت و شکنجه کرده بودند، تنظیم و تسلیم مقامات قضایی کردند. رابطه میان دیلما و همسرش، 10 سال بعد از ازدواج به جدایی انجامید. دیلما دل در گرو  عشق انقلابی دیگری به نام «پولا آیولو» بسته بود. زندگی مجدد دیلما عمری سه ‌ساله داشت. آیولو کمتر از همسر اول خانم روسف انقلابی بود، شرایط تغییر کرده و دوران افول دیکتاتوری نظامیان فرا رسیده بود. زیر سایه رو به زوال نظامیان آن دوره، برزیل با مشارکت دو حزب سیاسی اداره می‌شد و اگرچه دموکراسی به شکل کامل حکمفرما نشده بود، اما پیدا بود که نظامیان در حال ترک عرصه سیاست هستند. دیلما در این دوران ترجیح داد ریودوژانیرو را به قصد یکی از روستاهای برزیل ترک کند؛ دوره‌ای 10ساله از زندگی که خودش آن را «دوران انقلابی‌گری صلح‌آمیز» می‌داند.

 دیلما، بعدها به عنوان یکی از دو رهبر حزب سوسیالیست برزیل به دفعات وارد عرصه انتخابات شد و علاوه بر پیروزی در این رقابت‌ها، مناصب متعددی را نیز تجربه کرد. دیلما در این دوران همزمان تحصیلات نیمه‌تمام خود را نیز ادامه داد و موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد در رشته اقتصاد شد و همین مساله باعث شد به عنوان «وزیر اقتصاد محلی» از سوی حزب سوسیالیست انتخاب شود. دیلما روسف پنج سال پیش از تصدی این وزارتخانه محلی به وزارتخانه ایالتی و کمی بعد نیز به عنوان وزیر نیرو منصوب شد. دیلما روسف پیش از تصدی وزارت نیرو، همکاری نزدیک با داسیلوا را- که پیش از تصدی ریاست‌جمهوری نیز فردی شناخته شده بود- تجربه کرد. لولا داسیلوا با درک توانایی‌های دیلما او را ترغیب کرد با ترک حزب سوسیالیست به حزب کارگران بپیوندد و پس از تصدی سمت ریاست‌جمهوری برزیل در سال 2000 دیلما را به عنوان وزیر نیرو برگزید تا راه نه چندان دور دیلما روسف برای تصدی عنوان اولین رئیس‌جمهور زن برزیل، از همین جا آغاز شود. روسف اگرچه به خاطر تکیه زدن بر کرسی ریاست‌جمهوری برزیل زنی خوش‌شانس است اما این شانس برخلاف عرصه انقلابی‌گری و سیاست، در زندگی شخصی و زناشویی، او را چندان همراهی نکرده است.

 دیلما، پس از آگاهی از اینکه همسرش از معشوقه خود صاحب فرزند شده است، از او جدا شد اما همچون ماجرای طلاق از همسر اولش، رفتار توام با احترام خود را با همسر دومش نیز ادامه داد به عبارت دیگر دیلما نشان داده است حتی بعد از طلاق از همسر انقلابی و قانون‌گریز اول و همسر مدنی و قانونمدار دوم، آنان را همچنان به عنوان یک دوست و خاطره‌ای از دوران پرکش و قوس‌اش به رسمیت می‌شناسد و چندان اسیر احساسات خود نیست تا جایی که وقتی همسر دوم او به جرم فساد مالی دستگیر شد بارها به دیدار او رفت و برای آنکه او را تنها نگذارد، مسوولیتی را در همان زندان عهده‌دار شد.

بنا بر رسمی سنتی در آمریکای لاتین، یک زن سه عنوان دارد؛ نام، نام‌خانوادگی مادر و پدر و اگر ازدواج کند نام خانوادگی مادر حذف و نام همسر به انتهای نام او اضافه می‌شود.  دیلما در ازدواج اول: «دیلما روسف لونهارو» و در ازدواج دوم «دیلما روسف آیولو» بود و اکنون پنج سال است که به «دیلما وانا روسف» برگشته است. او از همسر دوم خود یک دختر دارد که اکنون دانشجوست. دختر دیلما همانند او در خانوده‌ای متمول بزرگ شده است، پیانو می‌نوازد و به تاریخ اروپا و زبان فرانسه آشناست، اما با دوران جوانی مادر تفاوت بسیار دارد. دختر دیلما چندان سرکش نیست، با مادر اختلافی ندارد و خیلی آرام سر میز شام می‌نشیند و دیگر صحبتی از انقلاب و آزادی خواهی نیست، شاید برای اینکه برزیل 20 سال است در سایه‌سار آزادی و دموکراسی زندگی می‌کند و برای دختر دیلما اوپرا، مهم‌تر از جدال با مادر  است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد