آمریکاى لاتین قاره ی پارادوکس هاست، زمانى که هوگو چاوز رییس جمهور ونزوئلا 3 ماه مانده به انتخابات ریاست جمهورى برزیل درباره ی بازگشت راست گرایان طرفدار منافع امپراطورى ایالات متحده هشدار مى دهد، احتمالا علایم نگران کننده اى در این باره دریافت کرده است، اما به هر حال وى و سایر رهبران چپ گرا على رغم تلاش و موفقیتشان براى پیروزى در دوره ی دوم ریاست جمهورى و با گذر زمان ناچارند به سازوکارهاى دموکراتیک حاکم بر کشورشان احترام بگذارند و نتیجه انتخابات را بپذیرند، زیرا خود با همین قواعدِ بازى به قدرت رسیدهاند.
اما شرایط حکمرانى در برزیل به طور اساسى فراتر از قواعد بازى مرسوم چپ گرایان پوپولیسم است. برزیل همواره فراتر از آن که کدام جناح یا حزب سیاسى، از راست گرا تا سوسیالیست، استقرار داشته باشد به دلایل متعددِ تاریخى از جمله نداشتن گروه هاى قومى یا تجزیه طلب یا اپوزیسیون مسلحانه ی برانداز و معارضان داخلى، برخى خط مشى هاى استراتژیک در سیاست داخلى و خارجى داشته است. در سیاست داخلى نگاه کلان، معطوف به صنعتى شدن و توسعه ی اقتصادى پایدار و قوى که از دوره ی ریاست جمهورى کاردوسو زیربناى آن تحکیم شد، هدف اساسى دولتها گشت. البته دوره ی دیکتاتورى نظامى 1958 تا 1964 نیز شکافى بود که اکثر کشورهاى قاره، مشابه آن را با تنش و دشوارى فراترى داشتند، اما برزیل شاید کشورى منحصر به فرد در قاره بود که چالش بسیار کمترى داشت و به سرعت این شکاف را ترمیم کرد.
برزیل در سیاست خارجى نیز همواره در کسب پرستیژ بین المللى و داشتن حیثیت و غرور جهانى، خود را کمتر از ایالات متحده و انگلستان نمىدانسته است و مبناى اقدامات بین المللى خود را بر مطرح شدن همپاى سایر قدرتهاى مطرح جهانى قرار داده است. حداقل احزاب داخلى و سیاستمداران کشور با نگرشى ناسیونالیستى در این دو مقوله داراى وحدت نظر و اجماع بوده و سابقه ی ائتلاف هاى حزبى و ائتلاف فعلى دولت لولا داسیلوا بر این مساله صحه مىگذارد. بررسى صحنه ی سیاسى و چینش برنامه هاى توسعه ی جدى کشور از دوره کاردوسو آغاز شد.
فرناندو انریکو کاردوسو، جامعه شناس بینالمللى در اکتبر 1991 رئیس جمهور برزیل شد و در 1998 مجدداً انتخاب شد و تا 2002 رئیس جمهور باقى ماند. دموکراسى در دوره ی کاردوسو ثبات یافت و شکل گرفت. درباره ی دوره ی 8 ساله کاردوسو تحلیل گران دو نظریه دارند؛ گروهى وى را مجرى سیاستهاى نئولیبرال و طرفدار ایالات متحده مى دانند که مجرى برنامه هاى خصوصى سازى و سیاستهاى تعدیل بوده است که البته به شکل اساسى شالوده حرکت صنعتى کشور را پایه گذارى کرده و رشد اقتصادى کشور مرهون سیاستهاى اوست. گروهى نیز در مخالفت، او را عامل استمرار فقر و بى عدالتى در کشور مى دانند و رویکرد و اقبال مردم به لولا را نوعى مخالفت با وى مى دانند. موافقان کاردسو با استناد به آمارهاى اقتصادى، رشد GDP را از 1980 تا 2000 معادل 8 درصد مى دانند و همین رشد را در 2000 تا 2006 حدود 5/3 درصد مى دانند و به علاوه استدلال مى کنند که لولا همان راه کاردوسو را طى مى کند. اما پس از وى، لولا داسیلوا رهبر پیشین اتحادیه ی کارگران و حزب کارگران (PT) در انتخابات 27 اکتبر 2002 به ریاست جمهورى برزیل انتخاب شد که با انتخاب مجدد، ریاست جمهورى وى تا پایان 2010 ادامه دارد.
لولا اولین رئیس جمهور و نماینده ی طبقه اى است که تا آن زمان تحت محدودیت سیاسى قرار داشته است. لذا انتخاب وى نمادى از مطالبات براى تغییرات سیاسى و اجتماعى و آرزوى میلیونها برزیلى براى جنگ علیه فقر و بى عدالتى مستمر گذشته بود. یکى از دلایل محبوبیت لولا خواستگاه خانوادگى وى نیز بود. او در خانواده اى فقیرو 8 نفره متولد شد. لولا در فقر مصیبت بارى در شمال شرقى برزیل زندگى مى کرد. در این باره نظریه جدیدى از سوى خانم Denis Parana در کتابش تحت عنوان "لولا، فرزند برزیل" مطرح شده است. وى از اوج فقر لولا سخن گفته است. فقر غذایى، فقدان کفش و لباس، نبودن برق و شست وشوى لباس در رودخانه که خانواده ی لولا و هزاران تن مانند او را گرفتار کرده بود. وى در اثرش راه حل مشکلات برزیل را رسیدن به فرهنگ دگرگونى و گذار (Culture of transformation) به جاى فرهنگ فقر مىداند.
فقر فرهنگ با تقدیرگرایى و ناامیدى عجین شده و نوعى بى برنامگى و از خودبیگانگى را در جامعه دامن مى زند و لولا و خانواده اش هم این احساسات را تجربه کرده اند، اما آنها در نهایت قادر شدند با تغییر در از خودبیگانگى و با تلاش و فعالیت، تغییرات اجتماعى و شخصیتى خود را بهبود بخشند.
لولا براى فرار از فقر، مادرش را تشویق به فروش تمام مایملک کرد و از شمال شرقى به ایالت جنوبى سائوپولو مهاجرت کردند. سائوپولو به دلیل محیط سرمایه دارى و مزد بالاى کارگران وضعیت مناسبترى داشت و لولا با کار سخت توانست به مدرسه برود و کار با ماشین تراش را فراگیرد و با ورود به کارخانه توانست به عنوان مذاکره کننده، جانشین رهبر کارگران شود. او در ابتدا به استراتژى نان و کره (bread and butter unionism) به عنوان رهیافتى مورد پذیرش در سائوپولو تأکید کرد.
به واقع رشد سرمایه دارى در برزیل فرصت فقرشکنى را به لولا داد. هواداران وى تنها حزب کارگر نبودند، بلکه احزاب لیبرال و کمونیست نیز از جمله حامیان وى هستند. لولا در زمان به قدرت رسیدن سه برنامه جامع براى رفاه اجتماعى داشت که عبارت بودند از:
- ریشه کنى گرسنگى (Fome Zero)
- ایجاد اشتغال براى جوانان (primeiro emprego)
- برنامه ی جامع کاهش فقر (Blosa Familia)
لولا در مسأله ی کاهش فقر با مطالبات گسترده اى در کشور مواجه شد، گر چه گفته شده است دوران ریاست جمهورى لولا به پیگیرى سیاستهاى کاردوسو گذشت، اما دولت وى ادعا کرد هدفش را خارج از سال هاى نئولیبرال کاردوسو پیگیرى مى کند. البته مفاهیم لیبرال در برزیل متفاوت است. برزیلىها واژه لیبرال را با تعبیر کلاسیک اروپایى به عنوان اعتقاد به بازار آزاد استفاده مىکنند که از شیوه آمریکایى متفاوت است. جالب توجه این است که نئولیبرالیسم در برزیل بیشتر کتک خور چپ است، اما لیبرالیسم بدون واژه نئو کاملاً مورد پذیرش است. لولا هیچگاه نئولیبرال را به کار نمى برد، اما لیبرال را خوب مى داند، زیرا نئولیبرال به دلیل تجربیات تلخ در برزیل احساس فقر و بدبختى را القاء مى کند.
مهمترین چالش لولا در در دوره ی تصدى ریاست جمهورى، رسوایى فساد در دولت وى بود. دو رسوایى به شکل گسترده در مطبوعات به نام رسوایى Super check (mensalao) و supershorts Cuecao)) مطرح شد، اما على رغم همه ی این موارد لولا طبق نظرسنجىها در 2009 از 80 درصد محبوبیت بین ملت برخوردار است و این محبوبیت مرهون نرخ رشد 5 درصد و در حال پیشرفت است. برزیل از رکود اقتصادى جهانى کمترین آسیب را دید. در حوزه ی صادرات، تقاضا به ویژه از آسیا براى مواد معدنى و غذایى افزایش داشته، خصوصى سازى به شکل منطقى در جریان است، سرمایه گذاران خارجى از احترام خاصى برخوردارند، بانک مرکزى با آزادى عمل مناسب موفق به کنترل تورم شده است، دولتهاى محلى ملزم به کاهش هزینه ها و صرفه جویى شده و برنامه هاى تامین اجتماعى و بیمه موجب رضایتمندى ملت شده است و این پیشرفت ملموس و دستاوردهاى اقتصادى است که از لولا و برزیل چهرهاى پیروز و موفق نشان مى دهد.
بر این مبنا لولا با توجه به اتمام دوره دوم ریاست جمهورى در 2010 و محدودیت قانون اساسى اقدام به معرفى خانم دیلما روسف، اقتصاددان 62 ساله، شورشى زندانى در دوره ی حکومت نظامیان، عضو پیشین حزب دمکراتیک کارگرى، وزیر موفق انرژى کابینه ی لولا و رییس دفتر ریاست جمهورى به عنوان کاندیداى حزب کارگر نمود. در مراسم معرفى که با حضور 5 هزار نفر از هواداران حزب کارگر برگزار گردید، دیلما روسف دوشادوش لولا در اولین اظهارات آزادمنشانه ی خود گفت که: "ما دیگر هیچ گاه در قفس یا زندان زندگى نخواهیم کرد، ما در حال ساخت کشور با یک دمکراسى نوپا هستیم، کشورى که دوباره خود را کشف خواهد کرد، جایى که هرکس بتواند در آن عقاید و ایده هایش را آزادانه بیان کند، اما دیگر بىعدالتى اجتماعى را تحمل نمى کند."
خانم روسف باید در رقابتى نفس گیر با خوزه سرا کاندیداى احتمالى جناح محافظه کار و نامزد حزب سوسیال دمکرات و فرماندار سابق سائوپائولو به مبارزه برخیزد. اما آنچه در برزیل اتفاق خواهد افتاد فرورفتن کشور به دامان راستگرایى در صورت پیروزى خوزه سرا نخواهد بود، چه اینکه هم اکنون نیز برزیل با معیارهاى پوپولیسم مانند ونزوئلا مشابهت و مطابقت ندارد، زیرا برنامه هاى اجرایى بیشتر پیگیر مدل هاى بازار آزاد با پوشش گسترده ی نظام تامین اجتماعى گسترده است.
هم اکنون برزیل با اجماع نظر نخبگان در انتخاب توسعه ی متوازن و متعادل راه صنعتى شدن و قدرتمند شدن را یافته است و آن را ادامه خواهد داد، گرچه در انتخابات آتى بدون شک شانس دیلما روسف به لحاظ استمرار سیاستهاى مردم پسند و توسعه گرا بیشتر از سایر کاندیداها خواهد بود.
بله! آمار نشان میده که بله!